۱۹ خرداد ۱۳۸۷
شایا در شمال
منوچهر: بادبادکت را می خواهی چه کار کنی؟ شایا: هوا
شایا در باشگاه بیلیارد داره بازی بیلیارد نگاه می کنه و بلند بلند گزارش میده
شایا: مانا نوبت اون آقاهه است که سیاه پوشیده.می خواد به توپ گرمز بزنه. نشد. مانا نشد
نوبت اون آقاهه است.نشد.نشد
شایا: الان باد میاد و ما خوشحال میشیم
شایا در جنگل: این بابا هزار پا هه و این هم نی نی هزار پا
در تله کابین نمک آبرود
در ساحل دریا - هتل هایت خزر
اسب سواری در جنگل نور
شایا و هزار پا
بقیه باشه برای پست بعدی!ه
اشتراک در پستها [Atom]