۱۶ بهمن ۱۳۸۶
شایا نشسته داره تخم مرغ صبحانه اش را میخوره و برای ماشین پلیسش تعریف میکنه
شایا: ماشین پلیس، ببین از توی این تخم مرغ یه توپ زرد در میاد
شایا داره با سه چرخه اش بازی میکنه
شایا: مانا بیا، دستم سه چرخه ای شد!ه
شایا از اتاقش باباش را صدا میزنه
شایا: منوچهر بیا یه لحظه
مانا: شایا چکار میکنی
شایا: فکر میکنم دارم میرم سرزمین عجابب
شایا: ماشین پلیس، ببین از توی این تخم مرغ یه توپ زرد در میاد
شایا داره با سه چرخه اش بازی میکنه
شایا: مانا بیا، دستم سه چرخه ای شد!ه
شایا از اتاقش باباش را صدا میزنه
شایا: منوچهر بیا یه لحظه
مانا: شایا چکار میکنی
شایا: فکر میکنم دارم میرم سرزمین عجابب
اشتراک در پستها [Atom]