۳۰ مهر ۱۳۸۶
یادم رفته بود بگم که به خودم میگم: شاشا. هر بار هم که راجع به خودم حرف میزنم با دست خودمو نشون میدم و میگم :شاشا
اکثر کلمات را تکرار می کنم بامزه هاش ایناست: تمپا یعنی طناب. گان گن گی یعنی نارنگی
توی خانه راه میرم و یا میگم عمو امیر! و یا مینا .از این دوتا اسم خیلی خوشم میاد.از خواب که پا میشم مانا را صدا میکنم.گاهی هم بهش میگم ممی.کلمه بیا را هم یاد گرفته ام و روزی هزار بار تکرار میکنم: مانا بیا بیا بیا.جملات دو کلمه ای هم می گم
مامانم داره منو از شیر میگیره برای همین خیلی بی اشتها شده ام و بعضی روزها فقط شیر می خورم.جای شیر خوردنم را هم خودم تعیین میکنم. یا روی تخت یا روی مبل و یا توی خانه ام
عاشق اسب سواری ام.برای همین مامان و بابام توی خونه مدام برام اسب میشوند.نقاشی کشیدنم هم موضوعی شده اول کوه میکشم بعد ابر بعد چند تا کلاغ در حال پرواز و بعد ماه
همچنان از بازی و شکلک در آوردن جلوی آینه خوشم میاد و خیلی وقت ها خودم را توی آینه بوس میکنم
عاشق کتاب خوندنم.بیشتر از سیصد جلد کتاب دارم و چون مامانم باید برام کتاب بخونه، هفته ای یک بار میریم کتاب فروشی و کتاب های جدید میگیرم تا برای مامانم تکراری نشه!آخه من اگه هزارو سیصد بار هم کتابی را که دوست دارم بخونم بازم خسته نمیشم
رفتم دکتر واکسن آنفولانزا زدم.قدم توی نوزده ماهگی 89 سانت و وزنم یازده کیلو و هفتصد گرم بود
اکثر کلمات را تکرار می کنم بامزه هاش ایناست: تمپا یعنی طناب. گان گن گی یعنی نارنگی
توی خانه راه میرم و یا میگم عمو امیر! و یا مینا .از این دوتا اسم خیلی خوشم میاد.از خواب که پا میشم مانا را صدا میکنم.گاهی هم بهش میگم ممی.کلمه بیا را هم یاد گرفته ام و روزی هزار بار تکرار میکنم: مانا بیا بیا بیا.جملات دو کلمه ای هم می گم
مامانم داره منو از شیر میگیره برای همین خیلی بی اشتها شده ام و بعضی روزها فقط شیر می خورم.جای شیر خوردنم را هم خودم تعیین میکنم. یا روی تخت یا روی مبل و یا توی خانه ام
عاشق اسب سواری ام.برای همین مامان و بابام توی خونه مدام برام اسب میشوند.نقاشی کشیدنم هم موضوعی شده اول کوه میکشم بعد ابر بعد چند تا کلاغ در حال پرواز و بعد ماه
همچنان از بازی و شکلک در آوردن جلوی آینه خوشم میاد و خیلی وقت ها خودم را توی آینه بوس میکنم
عاشق کتاب خوندنم.بیشتر از سیصد جلد کتاب دارم و چون مامانم باید برام کتاب بخونه، هفته ای یک بار میریم کتاب فروشی و کتاب های جدید میگیرم تا برای مامانم تکراری نشه!آخه من اگه هزارو سیصد بار هم کتابی را که دوست دارم بخونم بازم خسته نمیشم
رفتم دکتر واکسن آنفولانزا زدم.قدم توی نوزده ماهگی 89 سانت و وزنم یازده کیلو و هفتصد گرم بود
# ارسال توسط shaya : ۲:۲۹ بعدازظهر
نظرات:
<< صفحهٔ اصلی
aghaye shaya aZzi ; bedinvasile az shoma jahat pareiee mabahes piramune maghuleye ketabe kudak ,davat be amal miayad albate ba yek adad much e ezafi.
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی
اشتراک در پست‌ها [Atom]
