Lilypie 3rd Birthday Ticker

۱۲ شهریور ۱۳۸۶

یک سال و نیمه شدم.یازده کیلو و نیم وزنمه و هشتادو هفت سانت قدم
مامان بزرگ و بابابزرگم کادو تولد یک ماشین بهم دادند که عکسشو توی فوتوبلاگم گذاشته ام.برای همین همه قسمت های ماشینم را یاد گرفته ام: دندین(همون دنده)- باک- گاز- بوق- بوو(فرمان)- گارد
بقیه جاهاش را هم بلدم مثل: چراغ ها و راهنما و جلو پنجره و گلگیر و سپر و ... البته از ماشین استفاده های زیادی میکنم.مثلا مدام میرم روی کاپوتش می ایستم! نترسین مامانم مواظبه که من نیفتم.البته به شرطی که اون دور و بر باشه
شروع کردم به گفتن بعضی کلماتی که می شنوم.بعضی از بامزه هاش مثل: باک یعنی پاک- باتس یعنی پاس- ادب یعنی عقب- آپوچی یعنی هر چیزی که بیفته- ادو یعنی الو
نمونه ای از صحبت تلفنی من با مامان بزرگم
ادو. ژه ژه. آب بازی. ددی. ششششش. اشاره به چشمم
یعنی: الو .ژیلا . امروز با ددی رفتیم استخر. روی هم آب ریختیم . آب رفت توی چشمم
عاشق عدد شش هستم.اگه ازم سوال کنید چند تا؟ یا کی؟ حتما می گم شیش
باغ وحش هم رفتم که خیلی کیف داد.البته بیشتر از این کیف کردم که از بلندگوی باغ وحش موزیک پخش میشد و من هم ادای پیانو زدن درمیاوردم و سرمو با آهنگ تکون میدادم و خلاصه بدجوری تو حال بودم
از داستانهای مورد علاقه این روزهام: داستان تولد خودم.داستان تولد مامانم.داستان باغ وحش و داستان رستوران رفتن با نیکی و دارا

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]