۹ تیر ۱۳۸۶
مامانم: ماشین آتش نشانی اومد
من: ببو ببو ببو
مامانم: چی را می خواست خاموش کنه
من: آ تیش
مامانم: چه جوری خاموشش می کنه
من: ششششش- در حالیکه دستمو مثل ریختن آب می گیرم
مامانم: آتیش چی شد
من: چشمامو می بندم که یعنی خاموش شد
اگه یه کاری را یه بار با بابام کرده باشم اون را به اسم بابام می شناسم.مثلا میرم تو حموم میگم ددی.یعنی بابام حمومم کرده.غذا می خورم می گم ددی.یعنی بابام بهم چند روز پیش غذا داده!! اسم ددر میاد می گم ددی.یعنی بابام منو ددر میبره!خلاصه یه ددی ددی می کنم که نگو
از مبل میرم بالا .از دسته مبل میرم بالا. از روی دسته مبل میرم روی کانتر آشپز خانه.در بوفه شیشه ای را باز می کنم و شمع بر میدارم! هر کدوم از این کارها را هم که می کنم یه دور برای خودم دست میزنم!!هه
پیانو را با دودست و ریتمیک میزنم
پ.ن: مرسی خاله مینا جون از این همه سوغاتی
من: ببو ببو ببو
مامانم: چی را می خواست خاموش کنه
من: آ تیش
مامانم: چه جوری خاموشش می کنه
من: ششششش- در حالیکه دستمو مثل ریختن آب می گیرم
مامانم: آتیش چی شد
من: چشمامو می بندم که یعنی خاموش شد
اگه یه کاری را یه بار با بابام کرده باشم اون را به اسم بابام می شناسم.مثلا میرم تو حموم میگم ددی.یعنی بابام حمومم کرده.غذا می خورم می گم ددی.یعنی بابام بهم چند روز پیش غذا داده!! اسم ددر میاد می گم ددی.یعنی بابام منو ددر میبره!خلاصه یه ددی ددی می کنم که نگو
از مبل میرم بالا .از دسته مبل میرم بالا. از روی دسته مبل میرم روی کانتر آشپز خانه.در بوفه شیشه ای را باز می کنم و شمع بر میدارم! هر کدوم از این کارها را هم که می کنم یه دور برای خودم دست میزنم!!هه
پیانو را با دودست و ریتمیک میزنم
پ.ن: مرسی خاله مینا جون از این همه سوغاتی
اشتراک در پستها [Atom]