Lilypie 3rd Birthday Ticker

۱۱ اسفند ۱۳۸۵









دیروز دوباره جشن تولدم بود.ایندفعه برای بزرگا.منم چون دوستی نداشتم که باهاش بازی کنم همه اش توی بغل بودم وصدام هم در نمیومد جوری که همه می گفتن که من چه پسرآرومی هستم!!کیک تولدم یه هاپو آبی رنگ بود که داشت نقاشی می کرد. دو تا شامپاین هم برام باز کردن که بقیه خوردن و به من ندادن! قسمت کادوها هم که از همه بیشتر کیف داد.آخر شب هم که همه مهمونها رفتن رفتم سر میز شام و از همه غذاهایی که روی میز بود برداشتم و کردم توی دهن مامانم که یه وقت گرسنه نمونه! از تست میگو و جوجه کباب گرفته تا سالاد سیب زمینی و یخ های توی لیوان
تازگیها بعضی کلمات رو هم می گم مثل بادکنک که من بهش می گم ببون. و شیر که من بهش می گم ایر.
صبح ها کنترل تلویزیون را می دم به مامانم و می گم ببه .که یعنی بیبی تی وی را برام بگیر. ژیلا و دادا را هم بلدم صدا کنم
یه بازی جدید هم یاد گرفتم که وقتی بابام می شینه روی زمین میرم پشتش قایم میشم تا نتونه منو پیدا کنه، بعدش یه دفعه میام جلوش و باهاش دالی می کنم و خیلی خوشحال میشه
راستی وزن یک سالگیم ده کیلو و ششصد گرم و قدم هفتادو هشت سانتیمتر
این عکس ها هم عکس دوتا کیک تولدامه




نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]