Lilypie 3rd Birthday Ticker

۹ مهر ۱۳۸۵

من هفت ماهه شدم.هشت کیلو و ششصد وزنمه و هفتادودوسانتیمتر قدمه
تولدم را خانه عموایرج گرفتم که یه عالمه مهمون داشتن و همه مهمونها دلشون می خواست با من دوست بشن ولی اول مهمونی من اصلا دلم نمی خواست باهاشون دوست بشم اما از ساعت 11 به بعد که سرحال شدم با بعضی هاشون یه کم صحبت کردم. دستمم نتونستم بکنم توی کیکم چون همش حواسم به دوروبرم بود.آخر شب هم کلی براشون جیغ کشیدم که از روی خوشحالی بود.
البته من نمی فهمم چرا وقتی بیرون از خانه جیغ می زنم مامان و بابام حواسمو جای دیگه پرت می کنن مثلا اون روز که رفته بودیم کافه و همه یواش با هم حرف می زدن من تا از خوشحالی جیغ می کشیدم مامانم یه چیزی میداد دستم تا حواسمو پرت کنه ولی منم حواسم جمع جمع بود و تا تونستم بلند بلند حرف زدم و جیغ کشیدم

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]