۱۴ شهریور ۱۳۸۵
دندون دومم هم درآمد.خیلی هم درد داشت
پریروز توی کالسکه ام نشسته بودم و مامانم داشت سوپم را بهم می زد و هی میگفت پیشی چی میگه میو میو.که منم یهو گفتم میو.مامانم زود برگشت نگاهم کرد و گفت یه بار دیگه بگو. ولی من نگفتم چون مزه اش می رفت! آدم یه حرفو یه دفعه می زنه نه هزار بار! تازگیها اصلا خوشم نمیاد نه لباسمو درآرن نه پوشکمو عوض کنن. آخه حوصله ام سر میره بیکار دراز بکشم! واسه همین هی دور خودم می چرخم و قلت می زنم.خلاصه زور هیچکس بهم نمی رسه.مامانم پوشکمو وقتی من روی شکمم خوابیدم عوض می کنه! طفلکی
پریروز توی کالسکه ام نشسته بودم و مامانم داشت سوپم را بهم می زد و هی میگفت پیشی چی میگه میو میو.که منم یهو گفتم میو.مامانم زود برگشت نگاهم کرد و گفت یه بار دیگه بگو. ولی من نگفتم چون مزه اش می رفت! آدم یه حرفو یه دفعه می زنه نه هزار بار! تازگیها اصلا خوشم نمیاد نه لباسمو درآرن نه پوشکمو عوض کنن. آخه حوصله ام سر میره بیکار دراز بکشم! واسه همین هی دور خودم می چرخم و قلت می زنم.خلاصه زور هیچکس بهم نمی رسه.مامانم پوشکمو وقتی من روی شکمم خوابیدم عوض می کنه! طفلکی
اشتراک در پستها [Atom]