Lilypie 3rd Birthday Ticker

۱۱ شهریور ۱۳۸۵

تولد6 ماهگیم خیلی خوش گذشت.مثل همه تولد هام دستمو کردم تو کیکم.البته تولد دو ماهگیم پامو کرده بودم تو کیک!عکسمو تو فوتوبلاگم ببینید
دندونم در اومد، دو روز بعد از تولد 6 ماهگیم از خواب که پا شدم توی دهنم خیلی درد می کرد، مامانم دستشو کرد توی دهنم بعد شروع کرد به جیغ زدن و آواز خواندن. بعد در حالیکه من داشتم از درد گریه می کردم تلفنو برداشت وبه جای اینکه به من برسه زنگ زد به بابام که شایا دندون در آورده
پنج شنبه شب تولد مامانم بود. من و دادا و ژیلا را کردند تو یه اتاق گفتن شما اینجا باشین، ما بیرون مهمونی داریم! فقط آخرشب مامانم منو برد تو مهمونی .مهمون ها همه لباسهای عجیب و غریبی پوشیده بودن ولی من مثل یه مرد شجاع اصلا نترسیدم و غریبی نکردم
امروز هم برای اولین بار (برای اینکه مامانم دلش خوش باشه ) روی تخت خوابیدم، ولی همون یه بار.
آخه من دوست دارم تو بغل بخوابم

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]